عمروعاص شنــــاسی.. از زبان حضرتــ امیــر(سلام الله علیه)

شگفتا از عمروعاص پسر نابغه! ميان مردم شام حرفی از روی باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد! مردم آگاه باشيد! او حرف ميزند، دروغ می بندد! وعده میدهد، خلاف وعده اش انجام میدهد!

درخواست ميكند و بر خواسته اش اصرار می‌ورزد، اما اگر چيزی از او بخواهند بُخل می ورزد!
به عهد و پیمان خيانت ميكند! پيوند خويشاوندی را قطع ميکند!

سرنوشت شمر (علامه امینی)

مدتها فکرم مشغول بود به اینکه خدا «شمر» (ملعون) رو به چه شکلی عذاب میکنه؟! تا اینکه شبی در عالم رؤیا دیدم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی ای نشسته و من هم در خدمت ایشون هستم. در کنارشون دو کوزه بود، فرمودند:

این کوزه ها رو بردار و برو از آنجا آب بیار … و اشاره به محلی کردند که بسیار باصفا و با طراوت بود؛ استخری پرآب، اطرافش درختانی بسیار شاداب، که صفا و شادابی محیط و گیاهانش قابل وصف نبود!!

مرگ شمر …

شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد.

استاد رحیم پور ازغدی: (تحلیل تاریخ کربلا)

اگر زمان انقلاب و جنگ که پرچم امام حسین (ع) بالا رفت، افرادی که به کمک نیامدند، در جریان قیام کربلا هم اگر بودند، حاضر نمی‌شدند و در زمان قیام حضرت حجت (ع) هم چنین افرادی به حمایت برنخواهند خواست چرا که باید از جان و مال خود هزینه دهند.

همه کسانی که در اربعین به سوی اباعبدالله الحسین (ع) می‌آیند، اگر در کربلا بودند به آن حضرت ملحق نمی‌شدند و این امر سابقه تاریخی دارد.

همه ما , شمر بالقوه ایم…

و البته که همه ما٫ مالک اشتر بالقوه ایم…
√ تاریخ با ما حرف میزند, وقتی طلحه ها و زبیرها و ابن ملجم ها و شمر ها را می بینیم که روزی فدایی جبهه حق بودند ولی منحرف شدند, باید بترسیم از عاقبتمان…

تاریخ پُر از تاریخه اینم یه نمونه دیگه نظر شما چیه؟!!

یک روز از توقف امام در کربلا نگذشته بود که عمرسعد با چهارهزارنفر رسید! قُرَّة بن قیس رو احضار کرد و بهش گفت: «پیش حسین برو و انگیزه اش رو جویا شو»

قُرَّة بن قیس بسمت امام حرکت کرد. حضرت وقتی دیدن “قرة” داره میاد فرمودند: « اونو می شناسید؟» حبیب بن مظاهر گفت: «بله، او مردی از قبیلهٔ حنظله تَمیمی و خواهر زادهٔ ماست. اونو به خوش فکری می شناختم و گمون نمی کردم در این معرکه حاضر بشه!!»

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺍﯾﺴﺖ؛ ﺳﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ… (کربلا؛ ۱۳۷۵ سال بعد)

ﺷﻤﺮ ﯾﮏ ﻗﻠﻮﭖ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﮔﻮﺵ بدﯾﻢ ! ﻋﻤﺮﺳﻌﺪ ﺑﯽﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﯽﺭﻏﺒﺘﯽ ﺷﻤﺮ ﺳﯽﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﺍﯾﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ
ﺍﺳﭙﯿﮑﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ . ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﺣﺴﯿﻦ ﺣﺴﯿﻦِ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﭙﯿﮑﺮ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ . ﺷﻤﺮ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟
– ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋَﻠَﻤَﺶ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﺭﻭﺵ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ .
– ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺻﻞ ﻧﯿﺴﺖ؟
– ﻧﻪ … ﻧﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ . ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ .
ﻋﻤﺮﺳﻌﺪ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ .

دانلود کتاب «آفتاب در مصاف»

امکان دانلود کتاب «آفتاب در مصاف» بر گرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ارتباط با علل و ابعاد حادثه ی عاشورا فراهم شد: