رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: مهدى (عليه السلام) از فرزندان من است اسمش اسم من است و كنيه اش كنيه من، از نظر اخلاق و خلقت از همه مردم به من شبيه تر است. براى او غيبت و حيرتى است كه امت هايى در آن دوران گمراه مى شوند سپس ظاهر مى شود همچون شهابى كه روشنايی مى دهد و به سرعت حركت مى كند و زمين را از عدل و قسط پر مى كند بعد از آن كه از ظلم و جور پر شده باشد.
ابليس باز هم از مأموريتی برمیگشت
خوشحال بود… پرسيدند:
فرمانده! گمراه كردن آدما چه فايده اى داره؟
ابليس جواب داد: امامشون كه بياد، عمر ما تموم میشه!
اینها رو كه غافل كنيم امامشون ديرتر میاد!
او حاضر است ولی ظاهر نیست!
ما ظاهریم اما حاضر نیستیم!
او منتظر حضور ماست و ما منتظر ظهور اوییم!
خدا کند که ما حاضر شویم تا او ظاهر شود…
وقتی به ترجمهٔ «عشـــق» در ادبیات غنی و عارفانهٔ فارسی نگاه میکنیم، اونو اصطلاحی برای «محبت شدید» می یابیم که شاخص اصلیش «ازخودگذشتگی» ست! حالا اگه برای معشوق ِنازنینی باشه که لایق چنین عشقی ست، چه اتفاقی میفته؟!
{عَزیزٌ عَلَیَّ أن أرَی الخَلق و لاتُری…َ}
استاد پناهیان:
این خیلی بده که ما به عنوان یه منتظر، هر وقت به یاد امام زمان می افتیم
یه آهی بکشیم و بگیم : «ان شالله آقا بیاد!» و بعد دوباره به زندگی پر اشتباه خود ادامه بدهیم!! …
گرچه بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند، هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود؛ اما ناخودآگاه برایم تداعی میشود آنگاه که براداران خطاکار یوسف، به محضرش شرفیاب شدند و یوسف به آنها گفت:
– هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بیوسف و أخیه؟!
هیچ میدانید با یوسف و برادرش چه کردید؟
بعضی از مشکلات جامعه ما به گونه ای هستند که اگر حل شوند به وضع مطلوب بسیار نزدیک تر می شویم و این مژده ی مولای ماست که در توقیع شریف خود به شیخ مفید(ره) فرمودند: «وَ لَو أنَّ أشیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِه عَلی إجتماع مِنَ القلوب فی الوفاء بِالعَهدِ عَلَیهِم…»
شیخ طوسی از امام باقر [علیه السلام] روایت کرده که « هنگام ورود حضرت مهدی به کوفه، ایشان شروع میکنند به سخنرانی، مردم از شدّتِ اشتیاق به آن حضرت آنگونه گریه می کنند که سخنان مهدی [علیه السلام] شنیــده نمی شود و مردم نمی فهمند چه می گوید.»
▤ ابن حجر هیثمی در ⇦ الصَّواعِقُ المحُرقه
▤ سیدجمال الدین در ⇦ روضة الأحباب
▤ شیخ علی خواص در ⇦ کشفُ الاستار
▤ نورالدین عبدالرحمن جامی حنفی در ⇦ شرح کافیه
زمانی اراده خدا بر این امر واقع شد که بر قومی عذاب نازل کنه.
بعد از مدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد! و اوضاع آرامه… پیامبر قوم، از خدا پرسید: ماجرا چیست؟!
خطاب آمد: « ای نبی من! عذابی بالاتر از اینکه لذت مناجاتم را از دل خلائق بیرون ببرم، در خزانه ی خود سراغ نداشتم و اکنون این جماعت را به همان عذاب و بلا مبتلا کرده ام.»