فقط اقلیت «شیعه» اند که با اعتقاد و انتظار «امام غائب» امیدوارانه به آینده ی دنیا و دارای روح و دل، زنــده اند… و مشکلات زندگی را با نظر و اعتقاد و امید دیگری طرح می کنند. شیعه نه فقط برای آینده، مُهره ی معجزه آسایی در چنته داره، بلکه به گذشته نیز مایه های افتخار و اتکای فراوان داره؛ پیش رویش علی(علیه السلام) ست که مادر دَهر، همانند او نزائیـــده و نخواهد زائیــد.
من در رمضان اسیر پرهیز شدم
با رنج ِ گرسنگی گلاویز شــدم
یک جمعه به عشق تو سحر پا نشدم
از ترس شکم ولی سحرخیز شدم!!
? تابوت آدم (علیه السلام)
? وسیلهٔ نجاری نوح (علیه السلام)
? مجموعهٔ ابراهیم (علیه السلام)
? عصای موسی (علیه السلام)
? حجر موسی (علیه السلام)
? تورات موسی (علیه السلام)
? الواح موسی (علیه السلام)
آدم های عادی تنها می شوند به این دلیل که اطرافیان خود را از دست می دهند، اما زندگی رهبران ماجرایی متفات دارد؛ آنها این قابلیت را دارند که حتی با حضور انبوه پیروان و در میان سیل جمعیت طرفداران خود، تنهــــــا بمانند!
در حقیقت آنها به این دلیل که رهبر محسوب می شوند تنهایی ِمردم عادی را پشت سر گذاشته اند، گرچه همیشه افرادی در کنارشان هستند که باعث شود تنها به نظر نرسند
که چرا نشسته ای در هنگام شنیدن آن نام زیبـــــــا که قیـــــــام را خاطره آور است…
و من.. چه بسیار تو را شنیده ام و تکانی نخورده ام!
به من نگفتند
امام صادق(علیه السلام) وقتی نام زیبایت را می شنید، تمـــــام قد میایستاد…
برخی مردمان، امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را
می دانی چرا؟
امام گذشته را هر گونه که بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان بَرند!
و اینگونه کوفیان
“عاشورا” را رقم زدند…
ما باید امضا و تعهد بدهیم و موافقت دسته جمعی کنیم که امام غائب را در عمل به دستورات دینی، یاری و نصرت کنیم و نقض عهد نکنیم. تا او از پس پرده بیرون بیاید…
حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست
بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشـــوب نیست
باغ های این حوالی را همــه سرمــــــا زده
دور ازخورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست
خوب میـــدانم شبیه عاشقــــــــانت نیستم
خوب میدانی که اوضاع دلم مطلوب نیست
همون ابتدای ظهور
امام زمان (ارواحنا فداه)
از سیصدوسیزده نفر (یاران ویژه اش) تعهد میگیره، که:
«خسته شدن از ظلم به تنهایی کافی نیست» باید « تحمل عدالت» رو هم داشته باشیم!
مردم ریختند در خونه علی و اصرار کردند که: « یاعلی! شما بیائید حکومت رو به عهده بگیرید » اما حضرت فرمودند: « نه! منو رها کنید! » (نهج البلاغه/خطبه۹۲)
علت امتناع حضرت این بود که
هر چند مردم از ظلم خسته شده بودند اما خواهان عدالت هم نبودند!!