صرف نظر از اینکه گرفتن اخبار از دشمنان، از نظر شرعی چه حکمی داره! اگه کسی واقعا میخواد اخبار رو از زبان دیگران بشنوه، اون ها انواع “شبکه های رادیویی” دارند که هر روز چندین نوبت راس ساعت معین خبر میده، لااقل آن رادیوها این تصاویر فاسد و خونه برانداز رو ندارند، بروند از آن رادیوها اخبار رو بشنوند، چرا ماهواره ای که صدها مفسده دیگه هم داره رو مبنای خود قرار بدهند؟!
امکان نداره توخونه ای “ماهواره” باشه و جوان مجرد هم با اون غریــزهٔ شهـوتـــ باشه و هیــچ تاثیــری نپذیره! این حرف مثل اینه که بَــرّه رو پیش گرگـــ گرسنـه رها کنی، اون وقت بگی که « این گرگـــ ، درّنده نیست!! »
پیامبر درحالیکه به بچه ها نگاه میکرد، فرمود: وای بر پدران در آخرالزمان!
پرسیدند: منظورتون پدران کافره؟
پیامبرفرمود: نه، بلکه پدران مسلمان!
پدرانی که اگه فرزندشون به واجبات دینی مشغول باشه
(نه تنها تشویقش نمی کنند بلکه) اونو منع می کنند…
من ازشون بیزارم و آنها هم از من بیزارند.
« clash of clans » یعنی “حمله به قبائل”
آیا خانه “تان هال نه (فول)” رو تصادفا شبیه کعبـــه طراحی کردند؟!!
آیا شباهت بازیگر معروف “کلش اف کلنز” هم با تری جونز (کشیش احمق آمریکایی که قرآن رو نخونده آتش زد!) اتفاقیه؟!!
آیا کنار هم گذاشتن این آیتم ها، به ذهن تون پیامی منتقل نمیکنه؟!!
زمستون سال گذشته یکی از بازیگرای مشهور، عکس سگش رو تو یکی از شبکه های اجتماعی گذاشت و زیرش نوشت: «دختر قشنگ من، ادری خانم! با معرفت ترین و مهربون ترین حیوون جهان. مگه من مرده باشم کسی به این بچه حرف بدی بزنه…»
قبلا تو مهمونی ها همه به شکل (O) میشستند و باهم حرف میزدند.
یکم که گذشت تلویزیون اومد تو خونه ها همه تو مهمونی ها به شکل ( ن ) مینشستند. تلویزیون جلو بقیه روبروش!
اما الان ها
همه تو مهمونی ها اینجوری مینشینند : : : : : : : : : : . .
هر کسی با گوشی خودش ( : ) !!
اگه گفتی اون دو نقطه تنها آخر کیه هستند!!؟؟
به زبون روان و ساده
با شنیدن جوابهای خواستگار به این سئوالات اونو بهتر میشناسین
فقط دو تا تذکر:
اگه صلاح می دونید به ترتیبی که نوشتم ، سئوالاتو بپرسین
بعد از هر علامت سئوال صبر کنید تا اون جواب بده
جواب که داد سئوال بعدی رو بپرسین
۱. عده ای میگن ما از صدا و سیما خسته شدیم و تنوع میخواهیم..
۲. عده ای میگن ما میخواهیم از شبکه های مذهبیش استفاده کنیم..
و اما جواب …
از جنگ تَبوک بر می گشتیم، یه عده اومده بودند استقبال، از جمله پیرمردی بنام «سعد انصاری» جلو اومد، به پیامبر دست داد، پیامبر دید دستهای پیرمرد خیلی خشن و چاک چاک شده!
گفت: دستات چیشده؟!
دانش آموزی به نام محمود؛ وقتی میبینه خدمتکار مدرسه دست تنهاست و باید همه کلاسها رو نظافت کنه، تصمیم میگیره کمکش کنه!
وقتی دیرتر از همه ی همکلاسیاش به خونه میره و دلیل تاخیرش رو توضیح ميده، پدرش خوشحال ميشه و تشویقش میکنه..