روایت امام علی (علیه السلام) راجع به امام خمینی (ره)
مردى از اهل قم، مردم را بحق می خواند و با گروهى چون پارههاى آهن بپاخيزند كه بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توكل دارند و سرانجام از آن ِ پرهيزكاران است.
مردى از اهل قم، مردم را بحق می خواند و با گروهى چون پارههاى آهن بپاخيزند كه بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توكل دارند و سرانجام از آن ِ پرهيزكاران است.
شب ولادت حضرت مسیح بود، مثل هر سال به هم تبریک می گفتیم… در زدند. مرد غریبه ای بود با گل و شیرینی… چنین رسمی تو محله مون نداشتیم! با لهجه ای شکسته بسته گفت:
ابوبكر و عمر و زبير و عبد الرحمن بن عوف در حیاط خانه پیامبر (صلّىاللَّهعليهوآله) نشسته بودند حضرت فرمودند: “همانا مردمى از ما بر كرسىهائى از نور هستند كه صورتهایشان از نور و لباسهايشان از نور است، آنچنان که نورشان چشمهاى بينندگان را پر كند.”
سئوال شد: آنها چه كسانى اند يا رسول اللَّه؟
حضرت پس از سكوتی، فرمودند: آنها كسانى اند كه به واسطه “روح الله” با هم دوستى كنند و دوستيشان بر پايه نژاد و مال نيست. ياعلى! آنها شيعيان تو هستند و تو امام آنهايی. ۱
فاطمه طباطبایی (عروس امام) میگه:
ماه رمضون یکسال قبل از رحلت امام، خوب یادمه؛ هر بار که به دلیلی نزد ایشون میرفتم و وارد اتاقشون میشدم میدیدم چنان اشک میریزند که دستمال، کفاف اشکشون رو نمیداد! برای همینم کنار دستشون حوله میگذاشتند!! این واقعا معاشقه ایشون با خدا بود….
? دختر امام (ف.مصطفوی) :
امام می گفتند: «خودتان اگر بیدار می شوید، بلند شوید و نماز بخوانید. اگر بیدار نشدید مقیّد باشید که ظهر، قبل از نماز ظهر و عصر، نماز صبح تان را قضا کنید.»
زمستان هم که بلند می شدیم و می رفتیم سر حوض که وضو بگیریم، اگر کمی آب گرم داشتند می گفتند بیایید با این آب گرم وضو بگیرید و اگر نبود که هیچ.
امیرالمؤمنیــــن علی(علیه السلام) می فرمایند: از کاری که خدا با ابلیس کرد پند بگیرید. آن گاه که به خاطر لحظه ای تکبر، کارطولانی و کوشش طاقت فرسای عبادت او را باطل کرد! پس بعد از ابلیس (با آن همه مقامی که داشت) کیست که بامعصیتی چون معصیت او، از خشم و کیفر خدا ایمن باشد؟!
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
لباس های خود را بشویید، موهایتان را اصلاح کنید، مسواک بزنید، آراسته باشید و نظافت را رعایت کنید؛ چرا که بنی اسرائیل این کارها را نمی کردند، در نتیجه زنانشان به گناه افتادند!
همسر امام می فرمودند:
در این ۶۰ سالی که با ایشون زندگی کردم یک غیبت از این مرد نشنیدم! ما یک کارگری در منزل داشتیم که خیلی کاری نبود لذا اون رو تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم. بعد از چند روز گفتم: آقا این خیلی کارگر خوبی ست. ایشان فرمودند: اگر با این جمله میخوای به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این غیب است و من حاضر نیستم بشنوم.
گفتم: اگه بخوام با سر و وضع مرتّب تری به دانشگاه برم شاید ازم ایراد بگیرن! امام گفتند: اگه خواستن ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتّب به دانشگاه بری.