ﺷﻤﺮ ﯾﮏ ﻗﻠﻮﭖ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﮔﻮﺵ بدﯾﻢ ! ﻋﻤﺮﺳﻌﺪ ﺑﯽﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﯽﺭﻏﺒﺘﯽ ﺷﻤﺮ ﺳﯽﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﺍﯾﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ
ﺍﺳﭙﯿﮑﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ . ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﺣﺴﯿﻦ ﺣﺴﯿﻦِ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﭙﯿﮑﺮ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ . ﺷﻤﺮ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟
– ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋَﻠَﻤَﺶ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﺭﻭﺵ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ .
– ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺻﻞ ﻧﯿﺴﺖ؟
– ﻧﻪ … ﻧﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ . ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ .
ﻋﻤﺮﺳﻌﺪ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ .
ما بسیاری از جزئيات معراج رو خبر نداريم. يکی از مشاهدات پيامبر در آسمانها «ديدن انبياء» بود. پيامبر در آسمان اول حضرت آدم، در آسمان دوم حضرت عيسی، در آسمان ششم حضرت موسی و در آسمان هفتم حضرت ابراهيم را ديد. وقتی ایشان به هر کدام از پيامبران میرسيد آنها اظهار ارادت میکردند و خوش آمد میگفتند.
از دور که میومد با خودم گفتم مَست کرده! نزدیک که رسید فهمیدم دیوانه ست، دور و برش رو نگاه می کرد و زیر لب یه چیزایی می گفت…
واسه توجیه حرکات نامتعارفش، در مقابل پیامبر(ص) گفتم: دیوانه است.
پیامبر نگاهی به من انداختند و فرمودند: این مرد دیوانه نیست.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرمودند: وقتی متکبران امت مرا دیدید بر آنها تکبر کنید، چون این کار موجب ذلت و خواری ایشان است.
وَ إذا رَأیتُم المتکبّرینَ مِن أمَّتی، فَتکبَّروا علیهم فإنَّ ذلک لهم مَذلَّة وَ صِغار.
سلطان محمود به غلامش أیاز، ابراز علاقه ی زیادی می کرد و درباریان درک نمی کردند چرا. روز عیـــد رسید. سلطان نشسته و به درباریان اجازه داده که هر چه می خواهند درخواست کنند. از وسیله و زمین و خونه و باغ… درخواست می کردند و او عطا می کرد. عجب عیـــدی بود!
بعد از همه، نوبت به أیاز رسید که کنار سلطان نشسته بود. …
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،می نشینی بگو یا صاحب الزمان،برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو”السلام علیک یا صاحب الزمان”بعد بخواب.
یکی از علما میگفت مورچه ای دیدم که از زیر خار و خاشاک یک دونه گندم پیدا کرد و به زور بیرونش آورد. به زحمت حملش کرد. هر جا پستی بلنـــــدی بود می افتاد و دوباره حرکت می کرد، پشت سرش راه افتادم. خیلی رفت. با سختی! رسید دَم خونه اش. یکدفعه گنجشکی اومد و مورچه رو با دونه گندمش خورد!
خدایا!
از ما مسلمونا باحالتر کیه آخه؟!!
دینمون اسلامه هاااا !!
ولی
خمس و زکات و نماز و حجاب و امر به معروف و روزه و حلال خوری و صداقت و انفاق و روابط و خیلی چیزایه دیگه که تعطیل… نظرتم همچین به نظرمون محترم نیست!
* خداوند گنجایش زمین و منابع آن را برای بشریت تا ابد تضمین کرده
* توصیه پیامبــر به ازدیاد نسل، در زمان رفاه مسلمین نبود
* زن با هر فرزند، ضریب خدمات خود را به جامعه بالا می برد
* کنترل جمعیت از دیدگاه اســـلام و قـرآن
۱. شیخ فضل الله نوری رو ناراحت دیدم
گفتم: چرا پریشونی؟!
گفت: خدا بهم پسری عنایت کرد، همسرم شیر کافی نداشت
پیگیری کردیم تا اینکه خانمی پذیرفت چندروزی فرزندمون رو شیر بده
امروز فهمیدم او ناصبی ست (دشمن اهل بیت)
حالا چه کنم؟!
يكی از مسلمانان بالای كوه ميره و ميگه: اليوم يوم الملحمه «امروز روز انتقام است »
پيامبر اونو توبيخ ميکنن و ميفرماین: اليوم يوم المرحمه « امروز روز رحمت است »
برخی مردمان، امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را
می دانی چرا؟
امام گذشته را هر گونه که بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان بَرند!
و اینگونه کوفیان
“عاشورا” را رقم زدند…
تو همانی که وضو ساختی از چشمهٔ عشق
چار تکبیــر زدی یکسره بر هر چه که هست
ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ شخصی ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ
ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟
ﮔﻔﺖ: میﻓﺮﻭﺷﻢ
تا حالا نشده که من از نماز شب ِ ایشون، بیــدار بشم” چون اصلا چراغ رو روشن نمیکردند؛ نه فقط چراغ اتاق رو، بلکه چراغ راهرو و حتی چراغ دستشویی رو! که نکنه کسی بیدار شه! عجیب تر اینکه حتی وقت وضو برای نماز شب شون، یک ابر زیر شیر میذاشتن که آب چکه نکنه و صداش کسی رو بیدار نکنه!