هشدار به مادران شیرده! ۱۸+

۱. شیخ فضل الله نوری رو ناراحت دیدم
گفتم: چرا پریشونی؟!
گفت: خدا بهم پسری عنایت کرد، همسرم شیر کافی نداشت
پیگیری کردیم تا اینکه خانمی پذیرفت چندروزی فرزندمون رو شیر بده
امروز فهمیدم او ناصبی ست (دشمن اهل بیت)
حالا چه کنم؟!

این همان عشق خدا به انسان است

استاد:چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟
یکی ازشاگردان گفت:چون دران لحظه خونسردیمان را ازدست میدهیم!
استادگفت:این درست،اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان است داد میزنیم؟

آیت الله بهجت : ” تردید نکن “

شخصی نقل میکنه: برای درس و بحث به شهر قم آمدم. شبی آقای بهجت رو خواب دیدم و تمام شبهات و سئوالاتم رو مطرح کردم و ایشان هم جواب دادند. فردای آن روز (که جمعه بود) رفتم به جلسه آیت الله بهجت، تا خوابم رو به ایشان بگم.
وقتی به آنجا رسیدم، آقا فرمودند: جواب سؤال هایت همان هایی بود که در خواب گفتم. تردید نکن.

روزی دختر شیخ یک تبلت گوگل نکسوس بخرید و بر شیخ عرضه نمود!

روزی دختر شیخ یک تبلت گوگل نکسوس بخرید و بر شیخ عرضه نمود!
شیخ بگفت: این تبلت که خریدی ، اولین کار چه کردی؟
عرض نمود: یاشیخ بر صفحه اش برچسب زده ام و اطراف آن ، کاوِری بس محکم قرار دادم.

شیخ فرمود: ایا کسی تورا به این کار مجبور کرد؟

امام زمان رو به خاطر رفع نیازهای دنیایی صدا زدن “ایرادی نداره” بشرطی ..

امام زمان رو به خاطر رفع نیازهای دنیایی صدا زدن “ایرادی نداره” بشرطی که… «شيخ حسين آل رحيم» چهل هفته شبهای چهارشنبه به مسجد كوفه ميرفت، حاجاتی داشت از جمله: مريضی ريوی داشت سرفه زياد می‌كرد و از سينه اش خون ميومد! فقر شديدی هم داشت و به خاطر فقر هم كسی بهش همسر نمی‌داد! […]

محبتــ دنیا …

روزی حضرت موسی بر مردی می‌گذشت و او را در حال گریه دید. بعد از مدتی موسی برگشت و همچنان او را در حال گریه دید، عرضه داشت: «خدایا این بنده ی توست که از ترس تو گریه میکند» خداوند فرمود: اگر مغز او همراهِ اشکِ چشمش بیرون آید او را نمی‌بخشم چون در او محبت دنیاست! ۱

بعضی تحولات پس از ظهــور

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: در آن زمان امت من از چنان نعمتی برخوردار میشوند که هرگز امتی، مانند آن را ندیده! سرتاسر زمین محصول میدهد و هیچ چیز از مردم دریغ نخواهد شد! اموال زیاد میشود…

جبران اشتباه، کجایی رفیق من؟

پیراهن سیاه… کجایی رفیق من؟
اندوه و اشک و آه! کجایی رفیق من؟

بوی محرم است فضارا گرفته است
ای بی نظیر ماه، کجایی رفیق من؟

اینجا شلمچه ست…

کانالی پیش روی توست که تنهایی را در غربت فریاد می‌زند و هر یک از راویان، سوزی دارند… آهنگ یکنواختِ ضجه ها، در فضا می پیچد!… همه رفته اند به جز تو و چند راوی که در کانالِ مُشرف به قتلــگاه شهیــــدان وقوف کرده ای… چشمـ ها مثل آسمان شلمچه بارانی ست!