سقف کعبه را از نزدیک ببینید .
قطعا تا به الان سقف کعبه را از نزدیک ندیده اید این تصویر را به صورت پانوراما هدیه به شما.. اگه دوست دارید از پشت بام خانه کعبه صحن مقدس مسجدالحرام رو ببینید
قطعا تا به الان سقف کعبه را از نزدیک ندیده اید این تصویر را به صورت پانوراما هدیه به شما.. اگه دوست دارید از پشت بام خانه کعبه صحن مقدس مسجدالحرام رو ببینید
ناگهان همهمه ای تو مدرسه پيچيد. طلاب صدا ميزدن حاجی اومده… اين وقت روز چه کار داره؟! [از بازار به مدرسه اومده بود] عباسقلی خان مستقیم به اتاق من اومد و بقيه طلبه ها هم دنبالش، همگی داخل اتاق نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهايی از جايش بلند شد و کتابخانه کوچیکم رو نشونه رفت. رو به من كرد و گفت: لطفا بفرماييد نام اين کتاب قطور چيست؟
من بچه شیعه هستم خدا را می پرستم / خدای پاک و دانا مهربان و توانا
پیامبرم محمد که با او قرآن آمد / دین را به ما رسانده او ما را شیعه خوانده
دختر او زهرا بود فاطمه کبری بود / فدای دین شد جانش لعنت به دشمنانش
در روز عید غدیر بر ما علی شد امیر / امیرمونین است امام اولین است
«چطور وعدهٔ رسول خدا(ص) درمورد به حکومت رسیدن بنی عباس محقق شد، اما وعدهٔ ایشون درباره فرج آل محمد هنوز محقق نشده؟!»
علی بن یَقطین گفت: «پدرجان! اگه به ما گفته بودند امر فرج، دویست یا سیصد سال طول میکشه، اون موقع مردم قسی القلب میشدند!!»
بعضیا میگن “دیوث” فحشه و معصوم فحش نمیده… مثلا: از حضرت رســـول پرسیده شد دیوث کیست؟ فرمودند: آن کسی که زنش زنا میدهد و او به این عمل همسرش آگاه است (و در جایی دیگه آمده: آن کس که زنش زنا میدهد و او خود را به جهالت می زند!) پاسخ: (جُدا از اینکه اصل […]
شادی روح شهدای هسته ای، سعی کنیم… مطالعه کنیم… کار کنیم… کار قوی تولید کنیم… آب رو برا دشمن گِل آلود نکنیم… جدیت و استمرار داشته باشیم… استخون در گلوی کفر باشیم… کارای بی خود و بی فایده و کم فایده نکنیم… تو دهنی به جهان ظلم و کبر بزنیم… پشتیبان ولایت فقیه باشیم… زمینه ساز ظهور حضرت بقیة الله (عج) باشیم…
حضرت يوسف خواب خودش رو به پدرش میگه و يعقوب بهش میگه «اين خواب رو به برادرات نگو که اونا برات نقشه میکشند!» آيا اين يک قصه ی ساده ی يک پدر و پسره؟!
با یک نگاه … زن و بچه داشت و کاشی کار بود. برای ساختن مسجد گوهرشاد، کارگری می کرد. یه روز گوهرشاد خانم اومد برای نظارت. و این مرد هم از همون بالای داربست با یه نگاه؛ نه یک دل، که صد دل عاشــــق شد…! عقل میگفت: تو کجا و بانوی مجلله ای همچون گوهرشاد […]
استاد پناهیـــــــان:
بعضیا از «ظلم» بدشون میاد ولی وقتی پای «ظالم» به میون میاد، شجاعتِ دشمنی با اونو ندارند؛ و یا به طمع امنیت یافتن در کنار صلح با او، دشمنی خودشون رو به فراموشی می سپارند.
روزى حضرت اميـــر(عليهالسّلام) از جلوی مغازه قصّابى ای مىگذشت و قصاب که گوشت خوبی داشت، گفت: ای اميرالمومنين! گوشت خوبى دارم مقدارى بخرید؟ امام فرمودند: پول آماده اى ندارم. عرض کرد: آقا من صبر میکنم تا هر وقت داشتيد بدهيد؟
حضرت فرمودند: من بر خوردن گوشت صبر مىكنم.
رفيقی داشتم که اهل معرفت بود. بيشتر اوقات، تنهايی میرفت قبرستون و اونجا مینشست فکر میکرد. یکبار ازش پرسيدم تا حالا تو قبرستون چيز عجيبی به چشمت نخورده؟ گفت: اتفاقا دیروز یه کسی رو دفن کردند، بستگانش که رفتند برای من مکاشفه ای رخ داد. ديدم جوانی بسيار زيبا و خوش عطر به قبر نزديک شد و بعد ناپديد شد.
استاد قرائتی [با مثـال]
۱. بچه ها بازی می کردند که توپ شون روی بام همسایه افتاد
۲. توپ گرد و کروی، چرخید و در سوراخ ناودان جا گرفت و راه ناودان بند آمد
۳. بارن بارید و آب روی پشت بام جمع شد
یه روز یه پسر انگلیسی میاد با طعنه به یک پسر ایرانی میگه:
چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن؟؟
یعنی مردای ایرانی اینقدر شهوت پرستن که نمیتونن خودشون رو کنترل کنن؟؟
در یکی از روزهایی که محل کارم بودم، خانم محترمی با چادر اما بسیار پریشون وارد شد و گفت: رئیس اینجا شمایید؟ گفتم رئیس که نه! خدمتگذارم، بفرمائید.گفت: میتونم باهتون راحت تر صحبت کنم؟ گفتم بفرمایید
لباسهای خیس به تنمون سنگینی میکرد…
همهمه ی بسیجی ها میان رعد و برق و شر شر باران گم شده بود…
گونی هایی رو که عراقی ها پله وار ، زیر کوه چیده بودنداز گل و لای لیز
شده بود و اسباب دردسر…