محمدرضا از بچه گی ضعيف بود. “دكتر ايادی” هميشه به من اطمينان میداد كه جای نگرانی نيست و موضوع مريضی محمدرضا به خاطر شيطنت های زياد او و ضعف قوه باء است! خدا لعنت كنه “اسدالله علم” رو كه برای محمدرضا بساط شيطنت درست میکرد و باعث تحليل رفتن قوه پسرم ميشد…! به هرحال پسرم شاه بود و اگه شاه از شاه بودنش لذت نبره و شاهی نكنه چه بكنه؟!
بعضیا فقط برای حاجت ها و غصه هاشون سراغ امام رضا ميرن! تو خوشی هات هم پیش امام رضا(علیه السلام) برو.
بزرگی تعریف میکرد:
«یه وقتی خيلی تنگدست بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتم چیزهایی که میخام رو برا امام زمان(عج) بنویسم! نامه که تموم شد، در زدند! ديدم یه کسی عَبا روی سرش کشیده و کيسهٔ بزرگی تو دستشه! اونو گذاشت و گفت: اينا چيزائیــــه که ميخواستی ولی امام زمان(عج) رو فقط بخاطر اين چيزا نخواه!»
تمام پرنده ها كه زنبور عسل رو در هوا می بینن میگن این آشغال چیه؟ فِسقلی… و اصلاً زنبور رو به حساب نمیارن در حالیکه اون در دلش عسل داره! وقتی خدا میخواد به یك چیز كوچیک نظر كنه، كارخونه عسل سازی (اونم از بهترین نوعش) بهش میده! خداوند می فرماید: شما مثل زنبور باشید، كوچیکه اما در دلش عسل داره….
ما باید امضا و تعهد بدهیم و موافقت دسته جمعی کنیم که امام غائب را در عمل به دستورات دینی، یاری و نصرت کنیم و نقض عهد نکنیم. تا او از پس پرده بیرون بیاید…
سوار اتوبوس شد و بی هیچ مقدمه ای پرسید: دختر خانمای گل! بگید ببینم چرا اینجا اومدید؟
یکی از بچه ها گفت: خانم! راستشو بگم؟ قبلا نسبت به این مناطق فکر میکردم همه جاش خاکیه، مگه یه مشت خاک چه ارزشی داره که مردم برا دیدنش سر از پا نمیشناسن؟! نمیتونستم باور کنم خاک، آدما رو تغییر میده! سال گذشته با بیمیلی، راهی این سفر شدم، اما تا پام به این وادی باز شد دلمو جا گذاشتم! حالا اومدم تا دوباره پیداش کنم.
بچه در شکم مادر، دست و پا نمی خواهد که نه نجاری ای در پیش دارد و نه نمدمالی! دهان و چشم هم نمی خواهد! شاید هم با خودش بگوید اینها چیست در صورت من؟! به این چشم و دهان و سوراخهایی که در سر و پیکرم گذاشته اند چه نیازی دارم؟! و دستی هم به جفتش بمالد و بگوید: هان! همین برایم کافی بود…
روزی دانشجوی جوانی برای مشورت اومد و گفت: میخام در دانشگاهمون کارفرهنگی بکنم، چه کار کنم بهتره؟
ازش پرسیدم: بلدی رخت و لباس بشویی؟ گفت: بله، بلدم! اما این چه ربطی به کارفرهنگی داره؟! من میخام کارفرهنگی کنم!
گفتم: حاضری لباسهای هم اتاقیت رو توی خوابگاه بشویی؟
امام صادق فرمودند: آیا گمان کرده ای که این روز، روز قیامته؟! خداونـد تا روز قیام قائــم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی حضرت مهـــدی (عج) را مبعوث کند و به او اجازهٔ قیام دهد آن حضرت به مسجد کوفه میرود، در آن هنگام شیطان در حالیکه با زانوان خود راه میرود به آنجا میآید و میگوید: ای وای بر من از امروز!
حضرت مهـــدی(عج الله) او را به هلاکت میرساند و آن هنگام «وقت معلوم» است که مهلت شیطان به پایان میرسد.
یه دل دارم حیدریه ، عاشقه مولا علیه
، من این دل ونداشتم
، از تو بهشت برداشتم
، خدا بهم عیدی داد ، عشق مولا علی داد…
اونقدر عصبانی بودم که اصلا نفهمیدم در حضور پیامبر چی میگم! با همون عصبانیت و پرخاش گفتم: ای سیـــــــاهِ زشت!!
هنوز این حرفم کامل از دهنم خارج نشده بود که پیامبر با حالتی سخت ناراحت، به من فرمودند: آیا به خاطر سیاهی اش اونو سرزنش میکنی در حالی که سفید بر سیاه فضیلتی نداره مگر به واسطه اعمال و رفتار؟!
روزنامه خیلی زود آتیش میگیره!
نیازی هم به تشریفات و مقدمات نداره؛ نه نفت میخاد نه بنزین..
زود روشن میشه و آتیش ِگرم و زیاد… اما زودم خاموش میشه و فقط ازش دودهٔ سیاه می مونه!!
ما افتخار میکنیم كه بانوان و زنان پير و جوان در صحنه هاى فرهنگى اقتصادى و نظامى، حاضر و همـدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن فعاليت دارند… و آنان كه توان جنگ دارند… براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى [که از واجباتِ مهم است] شركت کردند…
تونل ها ثابت کردند
در دلِ سنگ هم
راهی برای عبور هست…
بسم الله…
ابراهیم بت های خودت باش!!
اگر کسی بخواهد عزتش را حفظ کند، باید از بسیاری از لذت ها چشم پوشی کند.
وقتی جوانی را دعوت می کنند به غرق شدن در لذت، مسلّما دارند او را از عزت جدا می کنند. چون عزت انسان اجازه نمیدهد که او دنبال هر لذتی برود! «عزت» حتی گاهی اوقات برخی از لذائذ حلال را هم برای انسان ممنــوع می کنـد.