
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد.
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد.
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت
مشاهده ی طرح های زیبا برای نقاشی کودکان با موضوعات مذهبی در ادامه ی مطلب
انقلابی که سرآغازش از مکۀ مکرمه بود و مقدماتش را تمام انبیاء فراهم کرده بودند. بذر شجرۀ طیبۀ «انقلاب اسلامی» در کنار چشمۀ زمزم به دستان پاک پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) کاشته شد. در مکه آن را سرکوب کردند، از مدینه سربرآورد. در مدینه مظلوم واقع شد، در کوفه به اقتدار رسید. در کوفه با ناجوانمردی خواستند آن را به خاک بسپارند، در کربلا قیام کرد. در عاشورا آن را به خاک و خون کشاندند تا نابودش کنند، ریشههای خود را در دل زمین گستراند و جاودانه شد؛ تا در زمان ما جلوهگر گشت و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سرزمین ما را رویاند. ما از این شجرۀ تنومند طیبه که در جان جامعۀ ما سر از خاک تاریخ بیرون زده بود، شاخهای با نام «جمهوری اسلامی ایران» دریافت کردیم و آن را به مثابه نهالی نهادینه کردیم که زیر سایۀ آن زندگی کنیم.
صَعصَعِه از ياران فوق العادهٔ حضرت علی(علیه السلام) بود.
لحظات آخر عمر حضرت، اومد دم در اتاق، بلكه شاید بتونه عيادتی کنه اما شرایط رو مناسب ندید، به همین خاطر به کسی که اونجا در اتاق رفت و آمد میکرد گفت: سلام منو به آقا برسونید… (و پیغامی هم گذاشت)
هی میگین رزمنده جانباز مفقودالاثر شهید !
خب میخواستن نرن!
کسی مجبورشون نکرده بود که!
عراقی های بعثی، تعدادی از بچه ها رو به زور بردن سر کار. گفته بودن بهتون حقوق هم میدیم، ولی نگفته بودن که بناست چه کاری انجام بدن. بچه ها وقتی به محل میرسن می بینن عراقی ها بساط «بلوک زنی» پهن کردند. «همه میدونستن که زدن بلوک، کمک به خط دشمنه» سنگرهاشونو محکم میکنن. وقتی فرمانده عراقی دستور میده که بچه ها مشغول بشن، هیچکی پا پیش نمیذاره! شیپور تهدید نواخته میشه!
ناگهان همهمه ای تو مدرسه پيچيد. طلاب صدا ميزدن حاجی اومده… اين وقت روز چه کار داره؟! [از بازار به مدرسه اومده بود] عباسقلی خان مستقیم به اتاق من اومد و بقيه طلبه ها هم دنبالش، همگی داخل اتاق نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهايی از جايش بلند شد و کتابخانه کوچیکم رو نشونه رفت. رو به من كرد و گفت: لطفا بفرماييد نام اين کتاب قطور چيست؟
در قرآن خطاب به زن و شوهرها آمده: «هُنَّ لباسٌ لکم و اَنتم لباسٌ لَهُنّ»(بقره ۱۸۷)
آنان براى شما پوششى هستند و شما نيز براى آنان پوشش هستید.
(مجمع البیان: و هر دو مايه زينت و شكوه و سلامت يكديگريد. به بيان ديگر، آنان مايه آرامش شمايند و شما نيز مايه آرامش آنان؛ همانگونه كه در آيه ديگرى آمده است كه: «وَجَعَلْنَااللَّيْلَ لِباسَاً.»و شب را مايه آرامش و پوشش شما قرار داديم)
مرد یهودی از خواب پرید و به سرعت رفت سمت اتاق. چادر رو که دید، همه چی یادش اومد؛ چادر فاطمه(س) رو به جای قرض به علی(ع)، امانت گرفته بود. نور چادر، اتاق رو پر کرده بود!! مرد یهودی و همسرش از تعجب اقوامشــون رو خبـــــــر کردند.
بعضیا فقط برای حاجت ها و غصه هاشون سراغ امام رضا ميرن! تو خوشی هات هم پیش امام رضا(علیه السلام) برو.
بزرگی تعریف میکرد:
«یه وقتی خيلی تنگدست بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتم چیزهایی که میخام رو برا امام زمان(عج) بنویسم! نامه که تموم شد، در زدند! ديدم یه کسی عَبا روی سرش کشیده و کيسهٔ بزرگی تو دستشه! اونو گذاشت و گفت: اينا چيزائیــــه که ميخواستی ولی امام زمان(عج) رو فقط بخاطر اين چيزا نخواه!»
اما ۵۰شبِ پیش، ماشین زد به دخترم، ۹سالشه، خون ریزی مغزی کرد! دکترا گفتند ضربه شدید بوده، خیلی بتونیم نگهش داریم نهایتا ۳ روزه! به دکتر گفتم از هر جای دنیا میخای دکتر بیاری بیار، پولش با من. گفت: چرا متوجه نیستی؟! ضربه به مغز شدید بوده، اصلا نمیشه کاریش کرد! شروع کردم به دَری بری گفتن که شماها فقط اسمتون دکتره! هیچ کاری بلد نیستید…
هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودی خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان، و آرامش فكری تو، و امنيّت كشور در صلح تأمين می گردد.
لكن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتی كردن، زيرا گاهی دشمن نزديك می شود تا غافلگير كند، پس دور انديش باش، و خوشبينی خود را متّهم كن. حال اگر پيمانی بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود، او را امان دادی، به عهد خويش وفادار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتی امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهی همانند وفای به عهد نيست…
رفيقی داشتم که اهل معرفت بود. بيشتر اوقات، تنهايی میرفت قبرستون و اونجا مینشست فکر میکرد. یکبار ازش پرسيدم تا حالا تو قبرستون چيز عجيبی به چشمت نخورده؟ گفت: اتفاقا دیروز یه کسی رو دفن کردند، بستگانش که رفتند برای من مکاشفه ای رخ داد. ديدم جوانی بسيار زيبا و خوش عطر به قبر نزديک شد و بعد ناپديد شد.
گل بکاریم؛ زیاد
گل بکاریم همه
تا ظهورش برسد
و ببینیم، ملائک همگی می بویند
گل نرگس، گل زهرا
پسر فاطمه را…
گاهی شیر آب رو باز میکنن، آبــها گلآلــود و زنگ زده ست! این وقتا شیر رو نمیبندن، بلکه باز و بازتر میکنن تا جاییکه کم کم آب زلال و نوشیدنی میشه..
تو اختلافات خانوادگی هم همینطوره. گاهی یکی دهنشو باز میکنه و حرفایی میزنه که خیلی کِدِر و تیره ست! در این مواقع اقدامی که خیلی مؤثره «گوش دادن» به حرفای اونه، اینم یه نوع تخلیه ست دیگه… همسرمون رو آروم میکنه.