چند جملــــه مَعرکه، از آقا سیّدروح الله بزرگــــ…

من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر «جهان خواران» بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همــــه ی دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگتـــــری که شهـــادت است می رسیم… بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانیـــد که پیروزی از آن شماست.

آخر، انگلیس حق ما رو به رسمیت شناخت

روزی، وثوق‌الدّوله پس از تنظیم قراردادِ معروفش با انگلیس به خانه ی مدرّس آمد و گفت: آقا! شنیده‌ام شما با قراردادِ تنظیمی ِبین ما و دولت انگلیس مخالفت کرده‌اید!
مدرّس گفت: بله.
وثوق‌الدّوله گفت: آیا قرارداد رو خوانده‌اید؟

چقدر بزرگــــ شدی رفیق!

دوست صمیمی بودیم ولی مدت زیادی می شد که همدیگه رو ندیده بودیم. نشستیم و از اتفاقاتی که در تمام این سالها رخ داده بود با هم حرف زدیم؛ از زندگی.. کار.. خانواده…. تلخ و شیرین های زیادی بود برای گفتن.

روزگار مجردی!

بچه ی بازیگوش ِ راه آهن، دوست داره روی ریل ها راه بره، چند قدمی که راه رفت تعادل خودش رو از دست میده و به طرفی می افته
ولی بعضی دست توی دست یکی دیگه، بدون اینکه به طرفی بلغزند پیش میروند…

ممکنه برای شما هم اتفاق بیفته!!

دانشمندی خبیث رو تصور کن که روباتی طراحی کرده واسه مردم آزاری! برای خراب کردن رفاه و آسایش مردم! برای خش انداختن روی ماشین مردم! این رُبات حتی آدم هم میکشه.
طراحی و ساختش با موفقیت انجام میشه.‌ حالا فکر میکنی اولین کاری که این ربات انجام میده چیه؟

شهـــــر خدا؛ شهرفرنگ نیست!

اگه کسی به زندگی مدل غربی عادت کرده که مثلا پای یک برنامه جذاب تصویری بنشینه و اون برنامه هم با تسخیر کردن عقل و احساس، به روحش نفوذ کنه و در او تاثیر بگذاره… چنین کسی باید فکر تاثیرپذیــــــری از رمضان رو از سرش خارج کنه.

چرا گاهی بعضی از ما آدما اینقدر دست به یقه می‌شیم ؟!

پیامبر از کنار “بزغالهٔ مردهٔ گوش بریده شده ای” که در آشغالی افتاده بود، عبور می‌کردند. رو به اطرافیان کرده و فرمودند: این بزغاله چقدر می‌ارزد؟ آنها گفتند: اگر زنده بود شاید یک درهم هم ارزش نداشت! پیامبر فرمودند: « سوگند به آنکه جانم در دست اوست، دنیا نزد خدا، از این بزغاله نزد اهلش پست تر است.» ۱

پسری چوپان، عاشق دختر پادشاهی شده بود …(داستان عشقی)

پسری چوپان، عاشق دختر پادشاهی شده بود و در عشق او میسوخت. مادرش به وزير گفت: پسرم داره از دست ميره! وزير گفت: (من کاری ميکنم پادشاه، دخترش رو به پسر تو بده)
به پسرت بگو در فلان کوه مشغول نماز خوندن بشه و وقتی من پادشاه رو به اون کوه آوردم هیچ اعتنایی نکنه تا من اشاره کنم!

همه که به حجاب معتقد نیستن، چرا باید زورکی روسری سرشون بکنیم؟

بعضیا معتقدند باید آزادی باشه؛ توی این مملکت که همه مسلمون نیستن.. همه که به حجاب معتقد نیستن.. چرا باید زورکی روسری سرشون بکنیم؟ (و یه سری مسائل دیگه) …

شاید بشه گفت: وقتی تنها هستی میتونی آزاد باشی.
اما اوناییکه حرفشون: آزادی در جامعه است، در متن زیر [منصفانه و منطقی] تامل کنید:…

چرا شیرینی عبادت رو در شما نمی‌بینم؟!

پیــامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: چرا شیرینی عبادت رو در شما نمی‌بینم؟! گفتند: شیرینی عبادت چیه؟! حضرت فرمودند: تواضــع.

قال النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) » مالی لا أرٰی عَلیکم حَلاوَةَ العِبادة؟! قالوا: وَ ما حَلاوَةُ العِباده؟ قال: التواضُع.

«دیوث » سئوال یا شبهه ؟!

بعضیا میگن “دیوث” فحشه و معصوم فحش نمیده… مثلا: از حضرت رســـول پرسیده شد دیوث کیست؟ فرمودند: آن کسی که زنش زنا میدهد و او به این عمل همسرش آگاه است (و در جایی دیگه آمده: آن کس که زنش زنا میدهد و او خود را به جهالت می زند!) پاسخ: (جُدا از اینکه اصل […]