صَعصَعِه از ياران فوق العادهٔ حضرت علی(علیه السلام) بود.
لحظات آخر عمر حضرت، اومد دم در اتاق، بلكه شاید بتونه عيادتی کنه اما شرایط رو مناسب ندید، به همین خاطر به کسی که اونجا در اتاق رفت و آمد میکرد گفت: سلام منو به آقا برسونید… (و پیغامی هم گذاشت)
امام خمینی(ره) سئوالی مطرح میکنن و میفرمایند: هر کس منصفانه به این سئوال جواب بدهد، موضوع مهم و تکان دهنده ای خواهد بود!
حسادتی که در دل «زبیــر» نسبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان رسول خدا(ص) ایجاد شد و پنهان ماند در عزم بر «جنگ جمل» تجلّی پیدا کرد! نمونه ای عجیبی از یک عیب پنهان که منجر به هلاکت صاحبش شد:
از جنگ تَبوک بر می گشتیم، یه عده اومده بودند استقبال، از جمله پیرمردی بنام «سعد انصاری» جلو اومد، به پیامبر دست داد، پیامبر دید دستهای پیرمرد خیلی خشن و چاک چاک شده!
گفت: دستات چیشده؟!
تا حالا نشده که من از نماز شب ِ ایشون، بیــدار بشم” چون اصلا چراغ رو روشن نمیکردند؛ نه فقط چراغ اتاق رو، بلکه چراغ راهرو و حتی چراغ دستشویی رو! که نکنه کسی بیدار شه! عجیب تر اینکه حتی وقت وضو برای نماز شب شون، یک ابر زیر شیر میذاشتن که آب چکه نکنه و صداش کسی رو بیدار نکنه!
خبــر پُر راز و رمز ِ بسته بودن دست های شیطان در ماه رمضان بسیـــــــار قابل تامله! یعنی دیگه شیطانی نیست تا آدم ها رو به هوس بندازه! هر چی باقی می مونه هوای دل خود ماست.
استخاره های ممنوع:
برای آینده نگری، شفا گرفتن، قبولی در امتحان، گرفتن حاجت، فال گیری، پیش بینی آینده، ترک واجب، انجام حرام؛ استخاره کردن ممنوعه و غلط! همچنین برای ازدواج یا طلاق، قبل از تحقیق و مشورت نمیشه استخاره کرد!
كدام افتخار بالاتر و والاتر از اينكه
“آمريكا با همهٔ ادّعاهايش و با همهٔ ساز و برگهاى جنگى اش، با آن همه دولتهاى سرسپرده اش و با در دست داشتن ثروتهـــای بیپايان ملتهاى مظلوم و در دست داشتن تمـــام رسانه هاى گروهى” در مقابل ملت غيور ايران و كشور حضرت بقية اللّه (ارواحنا الفداء) آنچنان وامانده و رسوا شده كه نمیداند به كه متوسل شود و رو به هر كس میكند جواب رد میشنود…
میگه: دعا کردم مستجاب نشده
به قیافه اش نگاه میکنیم می بینیم؛ شیش تیغه! چپه تراش! سیبیل چخماقی! گردنبند طلا…
با خودمون میگیم: رد شدن دعای اون که تعجبی نداره!
(اما رد شدن دعای ما تعجب داره!!)
این همان عُجب است!!
دانش آموزی به نام محمود؛ وقتی میبینه خدمتکار مدرسه دست تنهاست و باید همه کلاسها رو نظافت کنه، تصمیم میگیره کمکش کنه!
وقتی دیرتر از همه ی همکلاسیاش به خونه میره و دلیل تاخیرش رو توضیح ميده، پدرش خوشحال ميشه و تشویقش میکنه..
در مسیر جنگ صفین (کنار نخلستونی) برای نماز مغرب توقف کردیم، حضرت امیر رفتند وضو بگیرند. مردی با موها و ریش های سفید و چهره ای نورانی نزدیک ایشان شد و با احترام سلام کرد و گفت:
« مرحبا به وصی آخرین پیامبر، رئیس پیشانی سفیدان…
دنیـــا مُشتـِش رو باز کرد
شهدا «گل» بودند و ما «پوچ»
خدا آنهارا برد ، زمان ما را !
بچه در شکم مادر، دست و پا نمی خواهد که نه نجاری ای در پیش دارد و نه نمدمالی! دهان و چشم هم نمی خواهد! شاید هم با خودش بگوید اینها چیست در صورت من؟! به این چشم و دهان و سوراخهایی که در سر و پیکرم گذاشته اند چه نیازی دارم؟! و دستی هم به جفتش بمالد و بگوید: هان! همین برایم کافی بود…
ینجا سنگینی فضا را میفهمی! بی تابی جوانان را حس میکنی! صدای باران را… هلهله ی یاران را…. آروم بخون… زمزمه کن… و بگذار تو خود بشنوی زمزمه را…
چشماتو ببند… بیا… اینجا فکه ست…
اصل اول: اینکه بدانیم ازدواج فقط برای “لذت بیشتری بردن” نیست بلکه برای تشکیل کانون خانواده ایست که می خواهد پذیرای نسل آینــده باشد.
اصل دوم: اینکه بدانیم مرد، بنــده ی شهوت است و زن اسیر محبّت. آنچه مرد را به اسارت در می آورد شهوت است و آنچه زن را به اسارت در می آورد سخنان محبت آمیزی ست که از دهان همسرش می شنود…