مَثَل آدم بی تقوا مَثَل کسی ست که پا گذاشته در یک سراشیبی لغــــزنده… می لغـزه تا آخر… گناه پشت گناه!!
اما آدم باتقوا وقتی خطایی کرد فورا متوجه میشه؛ خداوند می فرماید: إنَّ الّذین التَّقوا إذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشّیطانِ تَذَکَّروا فإذا هم مُبصرون (اعراف/۲۰۱)
سه نفر از رزمنده های مقاومت اسلامی رو دیدم که آهسته داشتند به سمت ما نفوذ میکردند تا سربازامون رو غافلگیر کنند.
به نظرم اومد اونا هدفهای بسیار آسونی هستند، لذا همین که خواستم هدفگیری کنم و بطرفشون شلیک کنم، ناگهان با مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست مواجه شدم که ضربه ای به من وارد کرد و از نظرم دور شد!! ….خیلی وحشت زده شده بودم!!!
شخصی از بنی اسرائیل ۳سال پیوسته دعا میکرد تا خدا حاجتش رو برآورده کنه، ولی دعاش مستجاب نمیشد! روزی در ضمن مناجاتش گفت:
خدایا! آیا من از تو دورم که سخنم را نمیشنوی
یا تو نزدیکی ولی جوابم را نمیدهی؟!
دختران متکبر که با گردن افراشته
به ناز راه می روند و راه رفتنشان همراه با صداست( تق تق…)
در آنروز (درقیامت)، خدا آنها را کَــل (کچل) خواهد کرد…
به جای عطری که زدند، عفونت
به جای کمربندی که بستند، طناب
عوض ِ موهای بافته شده، کچلی
حواسم بود که از دنیا رفته، پرسیدم اوضاعتون چطوره؟!
ظاهرا خوشحال بود
گفت:
روح از بدنم جداشد، درست مثل اینکه لباس از تنم دربیارند
خودم را میدیدم
مات ومبهوت
بعضی از مشکلات جامعه ما به گونه ای هستند که اگر حل شوند به وضع مطلوب بسیار نزدیک تر می شویم و این مژده ی مولای ماست که در توقیع شریف خود به شیخ مفید(ره) فرمودند: «وَ لَو أنَّ أشیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِه عَلی إجتماع مِنَ القلوب فی الوفاء بِالعَهدِ عَلَیهِم…»
خودتون ببینید… / ترجمه قسمتی از متن یکی از کامنت ها :
( مسلمانانی که این بلاها را بر سر خود می آورند… چه بر سر دیگر ادیان خواهند آورد؟! )
شیخ طوسی از امام باقر [علیه السلام] روایت کرده که « هنگام ورود حضرت مهدی به کوفه، ایشان شروع میکنند به سخنرانی، مردم از شدّتِ اشتیاق به آن حضرت آنگونه گریه می کنند که سخنان مهدی [علیه السلام] شنیــده نمی شود و مردم نمی فهمند چه می گوید.»
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
(روز قیامت) زن زیبا را که به خاطر زیبایی اش در فتنه افتاده است، و فریب زیبائی اش را خورده (و به بی حجابی و بی عفتی و گناه آلوده شده)، برای حساب می آورند.
در شهری، ماه محرم، افراد زیادی قمه میزدند.
ایام محرم بود. اعلام کرده بودن قرائتی میاد.. مسجد پر از جمعیت شده بود…
وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی اومده برا قمهزنی بگه!
گفتم: شغل من چیه؟ گفتند: تو معلم قرآنی
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف از قمه نزن، فقط قرآن بگو
مردم به هم نگاه کردند و میگفتند: از این حرفهایی که زد درباره اش چه فکری میکنید آیا چه میخواهد بگوید؟ دیگران گفتند: بخدا قسم چنین پنداشتیم که میخواهد با معاویه صلح کند و کار را به او واگذارد! بعضی گفتند: وَاللّه این مرد کافر شده…
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،می نشینی بگو یا صاحب الزمان،برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو”السلام علیک یا صاحب الزمان”بعد بخواب.
رضا در اوّل خیابان سپه محوطهی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار میکرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمهی نیم تنهای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.
روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّهای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.
خیلی از ماها «شهوت شنیدن» داریم و دلمون میخاد موعظه های ناب بشنویم، دلیلش هم مشخصه؛ واسه کیف کردن و لذت بردن خودمونه!
ای کاش همین اندازه که شهوت شنیدن داریم «شهوتِ عمل کردن» هم داشتیم؛ اونوقت اعمال و رفتارمون خیلی تغییر می کرد…
زندگی شهد گل است
زنبور زمان میخوردش
آنچه میماند
عسل خاطره هاست…