نظر خدا و نظارت بر فعالیت های هسته ای ایران!!
حضرت يوسف خواب خودش رو به پدرش میگه و يعقوب بهش میگه «اين خواب رو به برادرات نگو که اونا برات نقشه میکشند!» آيا اين يک قصه ی ساده ی يک پدر و پسره؟!
حضرت يوسف خواب خودش رو به پدرش میگه و يعقوب بهش میگه «اين خواب رو به برادرات نگو که اونا برات نقشه میکشند!» آيا اين يک قصه ی ساده ی يک پدر و پسره؟!
در بعضی روايات «وقت معلوم» رو زمان ظهور دانسته اند و آن زمان، وقت شيطان تموم ميشه، (درواقع) موقع ظهور و رجعت ائمه که دين گسترش پيدا ميکنه، موانع دين که يکی شيطان است کم میشه.
بعد از شيطان هنوز هوای نفس هست که باعث تحريک انسان به گناه بشه. البته گناهایی که بطور فراگير ظلمی رو بوجود نياورند، زيرا آن زمان، زمان عدل است.
▤ ابن حجر هیثمی در ⇦ الصَّواعِقُ المحُرقه
▤ سیدجمال الدین در ⇦ روضة الأحباب
▤ شیخ علی خواص در ⇦ کشفُ الاستار
▤ نورالدین عبدالرحمن جامی حنفی در ⇦ شرح کافیه
□ استفاده از دستگاه هایی همچون MRI
□ سی تی اسکن
□ رادیوگرافی
□ گاما اسکن
□ رادیوبیولوژی
آقاجان
“تقصیر”شمانیست،
که”تصویر”شما نیست…
من آیینه ای پر شده ازگرد وغبارم…
هنگامی که مهماندار هواپیمای مسافربری پرواز عادی تهران – مشهد، در خوش آمدگویی ابتدایی مسافران به سبک معمول؛ شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر انقلاب را آرزو کرد، مقام معظم رهبری نیز که مسافر این پرواز بودند با شنیدن این خوش آمدگویی از بخش “دعا برای سلامتی رهبر معظم انقلاب” ناراحت شدند و دستور حذف سریع این بخش از متن خوش آمدگویی مهمانداران توسط مسئولان مربوطه را صادر کردند.
ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﮐﻪﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏﮐﻨﻪ. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ ﺗﺸﯿﻊ ﻭ ﺗﺴﻨﻦ ﺩﻋﻮﺕ
ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺩﻭﯾﺴﺖﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ
ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ( ﺭﻩ ) ﺑﻮﺩ.
استاد پناهیان:
این خیلی بده که ما به عنوان یه منتظر، هر وقت به یاد امام زمان می افتیم
یه آهی بکشیم و بگیم : «ان شالله آقا بیاد!» و بعد دوباره به زندگی پر اشتباه خود ادامه بدهیم!! …
رفتم خونه امام
با عجله گفتم: “خانواده واموالم رو سپردم به شما”
امام گفت: چه خبر شده يونس؟
گفتم: بايد از اين جا فرار كنم!!
ﻣﺴﺠـﺪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺗﻮﻕ ﻣﺎﺳﺖ
ﺑﺎﻍ ﻭ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺑﻌﺪﯼ
ﺍﮔﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﻧﻘﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺧﻄﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
می روم تا سَــر رود
شاید آنجا نفسی تازه کنم
می روم تا دل دشت
شاید آنجا به تماشای نسیمی برسم
در گذشته، عالِمی بوده که مجبور بوده با فرزندش در يک اتاق زندگی کند، آنقدر آن عالم با حيا بوده که خجالت می کشيده جلوی پسرش پای خود را دراز کند، به همین خاطر به فرزند خود گفته يک پرده ای در اين ميان بکشيم که موقع استراحت راحت باشيم.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
هر کسی باور داشته باشه که از دیگران بهتره، متکبره. [ راوی پرسید: ] اگه نظرش این باشه که “با دیدن گنــاهکار بودن دیگری و سالم بودن خودش” از اون بهتره چی؟ امام فرمودند: هیهـــــــات! چطور چنین فکری میکنه با اینکه شاید گناه او بخشیـــــده بشه ولی تو بازداشت بشی و مورد بازپرسی قرار بگیری!!
ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ شخصی ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ
ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟
ﮔﻔﺖ: میﻓﺮﻭﺷﻢ