توخانواده ای که وضع مالی خوبی نداشتن، پدر اون خانواده یک «میز» میخره که اونو خیلی دوست داشته… روزی پسرش وارد اتاق میشه و کاری میکنه که اون میز میشکنه! پدر هم به شدت ناراحت میشه و ضربه ای محکم به صورت کودک میزنه که منجر به كر شدنش میشه!
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه ، بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پُر از نفرتِ رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پَرَستِ پُر از فریب …
جهانی می اندیشند/ جهانی کار می کنند/ جهانی سازی می کنند
باور ِ « فی مشارق الارض و مغاربها…» باید در ما عملا محقق بشه…
شیعه و عاشق علی
دوست نداره عاشقای علی زیادتر بشن؟!!
…حالا این دو عینک روی میز شماست، هر کدام را که میپسندید بردارید و بر چشم بزنید…
[شاه]
“ملکه فُوزیه و ملکه ثُریا به دفعات شاه را تهدید کردند که اگر به زنبارگی خود در محافل خصوصی ادامه دهد از او جدا خواهند شد” (ماروین زونیس،شکستشاهانه،ص۱۰۸)
[امام]
“اسلام خواسته است زن مَلعَبه دست مرد نباشد، اسلام خواسته است زن و مرد ّحیثیّت انسانیشان محفوظ باشد” (صحیفهامام،ج۵،مصاحبه بانشریهلبنانیاَمَل)
برادران يوسف وقتی می خواستند يوسف رو توی چاه بندازن، يوسف لـبـخـنـدی زد!
يهودا پرسيد: چرا می خندی؟ اينجا که جای خنده نيست!
سخنان مغایرانه ظریف و جان کری نگران کننده است!
هنوز توافقی نوشته نشده و به ثبت و امضا نرسیده که عملی بشود!
شادی زود هنگام مردم ایران سوژه رسانه های غربی شد!
سطحی نگری برخی مردم نگران کننده است.
کری :تحریم ها ایران را به پای میز مذاکره کشاند.
بلوز سفید تمیز و قشنگی با یه دامن سرخ تنش بود. جلوی آینه ایستاده بود و با وسواس موهاشو شونه می کرد. گفتم: «مزاحم شدم، جایی میخای بری…؟!»
گفت: «جایی که نه اما…» حرفشو نصفه گذاشت، موهاشو بافت و پشت سرش انداخت.
همینطور که با من حرف می زد سر و صورتشم مرتب میکرد. گردنبند ساده و زیبایی انداخت گردنش. ملیح شده بود. کم کم نگران شدم! نکنه مهمون داره؟! نکنه…؟!
اگه شیعیان ما – که خدا برای بندگی توفیقشون بده – قلبا در وفای به عهدشون «اجتماع» میکردند، سعادت «لقای ما» ازشون به تاخیر نمی افتاد و سعادت مشاهدهٔ ما با شتاب بهشون میرسید!
عجب تمثیلی ست این که “علی مولود کعبه” است
یعنی اینکه “باطن قبله” را در “امام” پیدا کن…
مادرش درمورد رفتارهای خلاف پسرش، مینويسه:
محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود! یکبار در جوانی که با هواپیمای آلمانی مسافرت میکرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمایی لوفتهانزا شد. این شرکتهای هواپیمایی زیباترین دختران رو میهماندار خودشون میکردند و همین مساله مدتها موجب بدبختی محمدرضا شده بود و پولهای زیادی صرف میهمانداران لوفتهانزا میکرد…!
مورد داشتیم طرف خودش نصاب دیش بوده، باهش صحبت و روشنگری شده، اونم توبه کرده و شخصا ۹۴ دیش ماهواره ای از دیش هایی که نصب کرده بوده رو با قانع کردن مردم، جمع آوری کرده. [ایلام]
جبهه جای غیبت کردن نبود و زمینه ای هم برای دامن زدن به مسائل دیگران وجود نداشت. البته بچه ها هم متوجه بودند و حساس! وقتی در بین صحبتهای دو نفر، احیانا پای کسی به میان میآمد، بقیه ی کسایی که در چادر یا سنگر بودند درصدد بر میومدند تا….
ینجا سنگینی فضا را میفهمی! بی تابی جوانان را حس میکنی! صدای باران را… هلهله ی یاران را…. آروم بخون… زمزمه کن… و بگذار تو خود بشنوی زمزمه را…
چشماتو ببند… بیا… اینجا فکه ست…
اول راه بودیم
گفتن فضای مجازی!
گفتن شده ابزار تبلیغاتی دشمن!
بچه مذهبی ها عقب نمونید!
“اونقدر صفحه بسازید و مطلب نشر بدید و دینتون رو به عالم نشون بدید که اونا عقب بکشن…”
▤ ابن حجر هیثمی در ⇦ الصَّواعِقُ المحُرقه
▤ سیدجمال الدین در ⇦ روضة الأحباب
▤ شیخ علی خواص در ⇦ کشفُ الاستار
▤ نورالدین عبدالرحمن جامی حنفی در ⇦ شرح کافیه