آنچه پشت در شکست !!
آنچه پشت در شکست؛ پهلوی فاطمه نبود، حرمت فاطمه بود!
آنچه پشت در شکست؛ پهلوی فاطمه نبود، حرمت فاطمه بود!
حضرت علی فرمودند:
چه شده که من مردم را اینگونه می بینم که وقتی غذایی جلویشان میگذارند، اگر شب باشد و چشمشان نبیند، خود را به زحمت می اندازند و بالاخره چراغی تهیه میکنند تا ببینند چه دارند وارد شکمشان می کنند!
درخت های بلند صنوبر را دیده ای؟!
در برابر تندبادها میشکنند و آسیب میبینند و هر شاخه ای از آنها به سمت و سویی پرتاب میشود! چرا؟ چون صنوبر در برابر طوفان، انعطاف پذیر نیست و «ایستادگی کردنَش، شکسته شدنش» خواهد بود…
آدم های عادی تنها می شوند به این دلیل که اطرافیان خود را از دست می دهند، اما زندگی رهبران ماجرایی متفات دارد؛ آنها این قابلیت را دارند که حتی با حضور انبوه پیروان و در میان سیل جمعیت طرفداران خود، تنهــــــا بمانند!
در حقیقت آنها به این دلیل که رهبر محسوب می شوند تنهایی ِمردم عادی را پشت سر گذاشته اند، گرچه همیشه افرادی در کنارشان هستند که باعث شود تنها به نظر نرسند
اونقدر عصبانی بودم که اصلا نفهمیدم در حضور پیامبر چی میگم! با همون عصبانیت و پرخاش گفتم: ای سیـــــــاهِ زشت!!
هنوز این حرفم کامل از دهنم خارج نشده بود که پیامبر با حالتی سخت ناراحت، به من فرمودند: آیا به خاطر سیاهی اش اونو سرزنش میکنی در حالی که سفید بر سیاه فضیلتی نداره مگر به واسطه اعمال و رفتار؟!
اگر دیدید این آدم نماهای فرومایه، منتظــران را تمسخر می کنند، باید بدانید که این استهزا ناشی از عقده ای ست که نسبت به «آزادگان و آسمانی های عالم هستی» دارند و آنها در حقیقت از فرودستی خود می نالند!!
در واقع، آنها چون خود را ذلیل می یابند، عزتمنــــدانِ منتظر را به استهزا میگیرند.
امامخمینی(ره)، امامخامنهای، آیتاللهمکارم، سبحانی، فاضللنکرانی(ره)، نوری، همدانی، سیستانی،
اصفهانی، تبریزی، اراکی، نایینی، جوادیآملی، مشکینی، مظاهری، مازندرانی، کاشانی، امینی، شرعی،
طاهری، کریمی، خرازی، محفوظی، پناهی، تهرانی، مومن، جناتی، آذری، قمی، اردبیلی، صافی گلپایگانی، و…
امیرالمؤمنین على (عليه السلام)
فَقْدُ الْبَصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فَقْدِ الْبَصِيرَةِ.
بی بَصَری آسان تر از بی بصیرتی است.
پیامبر اکرم به حضرت امیر فرمودند: علی جان! آیا ۶۰۰هزار گوسفند میخواهی یا ۶۰۰هزار دینار یا ۶۰۰هزار کلمه؟ عرض کرد: ای رسول خدا، ۶۰۰هزار کلمه. پیامبر فرمودند: ۶۰۰هزار کلمه رو در ۶ کلمه جمع کن:
۱. یاعلی! هروقت دیدی مردم به مستحبات مشغولند تو به کامل ساختن واجبات بپرداز…
من پَریروزا رفتم بازار، دیدم حَمّالها واسه کشیدن بار، دعواشون شده
جَنــگ میکردنـــد حمّالان پَریر تو مَکِش، تا من کِشم حَملش چو شیر
همدیگه رو کنار میزدند تا بار رو بردارند! حالا اینهمه دعوا برا چی بود؟!
زٰآن که زٰان رَنجِش، همی دیدند «سـود» بـار را هر یک ز دیگر می ربـــود
ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﮐﻪﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏﮐﻨﻪ. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ ﺗﺸﯿﻊ ﻭ ﺗﺴﻨﻦ ﺩﻋﻮﺕ
ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺩﻭﯾﺴﺖﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ
ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﯿﻌﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ( ﺭﻩ ) ﺑﻮﺩ.
نمی توانید پنهان کنید شهادتی را که
گوشها
چشمها
وپوستهایتان
میدهند…
? فصلت/۲۲
یه روز مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد میکنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند!! دختر و پسر فکر کردند که الان آقا دستور دستگیری شونو میده!!
اتفاقا مقام معظم رهبری باهشون صحبت کردند و از شغل و فامیل بودنشون سئوال کردند؛ پسر وقتی با برخورد زیبای آقا مواجه شد، واقعیتش رو گفت که «باهم دوست هستیم»
آموزش مفاهیم نماز و روزه در قالب سئوالات به کودکان
بعد از اینکه پیامبر به حضرت زهرا تسبیحات رو یاد دادند
حضرت زهرا اومد خونه، یک نخ خاصی برداشت (شاید نخ پشمی بود) ۳۴ تا گره زد با فاصله مثلا یک سانت یک سانت، تا عددش یادش نره، بعد گاه و بیگاه می نشست این گره ها رو از دستش رد میکرد (مثل ما که تسبیح رد میکنیم) و ذکر میگفت…