تقصیر خدا چیه؟!
استاد قرائتی [با مثـال]
۱. بچه ها بازی می کردند که توپ شون روی بام همسایه افتاد
۲. توپ گرد و کروی، چرخید و در سوراخ ناودان جا گرفت و راه ناودان بند آمد
۳. بارن بارید و آب روی پشت بام جمع شد
استاد قرائتی [با مثـال]
۱. بچه ها بازی می کردند که توپ شون روی بام همسایه افتاد
۲. توپ گرد و کروی، چرخید و در سوراخ ناودان جا گرفت و راه ناودان بند آمد
۳. بارن بارید و آب روی پشت بام جمع شد
دخترک از میان جمعیتی – که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند – رد میشود
عروسک و قمقمه اش را محکم زیر بغل گرفته..
شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین می چرخد و نعره میزند، از گوشه ی چشم دخترک را می پاید..
زن زیبا و قاضی… قاچاقچی بزرگی رو اعدام کردند. به دلائل قانونی، جسدش رو تحویل نمیدادند که مراسم بگیرند. همسر این قاچاقچی که بسیار زیبا بود به دادگاه اومد تا به هر طریقی شده بدن رو تحویل بگیره! اونقدر زیبا بود که در برخورد اول، دل بعضیها رو بُرد تا رسید به قاضی. به قاضی […]
نمی دانستم الاغ ها و بارشان در سیاهی شب گم می شوند و من می مانم و خودم! سراسیمه به کوفه رفتم و جریان را برای حارث تعریف کردم. گفت: پیش یکی میبرمت که دیگر غصه نخوری.
«مورسایلین پیرزادا» اگر چه مسلمانزاده بود اما اعتقادات ضعیفی داشت و اهل انجام مناسک دینی نبود. بزرگترین آرزوی او ستارهشدن در بالیوود و سرگرمیاش خرید از پاساژهای گرانقیمت دبی بود تا اینکه…
تاحالا شنیده بودید توی انگلستان در عرض 1سال (2011تا 2012) ۱۰۵ نفر، قربانی اسیدپاشی شده اند؟!!
نه ما هیچ کدومو نشنیده ایم!
چون هر اتفاقی توی ایران میفته، باید رسانه ای بشه و ازش برضد نظام سواستفاده کنن ولی توی کشورهای استعمارگر همه چی باید آروووووم و خوب نشون داده بشه.
خیلی از ماها «شهوت شنیدن» داریم و دلمون میخاد موعظه های ناب بشنویم، دلیلش هم مشخصه؛ واسه کیف کردن و لذت بردن خودمونه!
ای کاش همین اندازه که شهوت شنیدن داریم «شهوتِ عمل کردن» هم داشتیم؛ اونوقت اعمال و رفتارمون خیلی تغییر می کرد…
کدام یک است که دو ندارد؟!
کدام دو است که سه ندارد؟!
کدام سه است که چهار ندارد؟!
… و تا اونجا که کدام ۱۲ است که ۱۳ ندارد؟!
پرسید: چه کنم نماز صبحم قضا نشود؟
گفت: نمازهای دیگرت را سر وقت بخوان.
جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی برخورد کرد!
اما به جای عذرخواهی و کمک، تا از جاش بلند شد شروع به خندیدن و مسخره کردن
سپس راهش رو کشید و رفت؛ پیرزن صداش زد و گفت: چیزی ازت افتاده…
شخصی را مدتی زندانی كردند و به او جرمش را نمیگفتند. روزی از سربازی كه برايش آب و نان آورده بود، درخواست كرد تا جرمش را به او بگويد. سرباز هم آهسته گفت: “شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته، شمارهٔ اتومبیلتان را برداشته اند.”
اگر دیدید این آدم نماهای فرومایه، منتظــران را تمسخر می کنند، باید بدانید که این استهزا ناشی از عقده ای ست که نسبت به «آزادگان و آسمانی های عالم هستی» دارند و آنها در حقیقت از فرودستی خود می نالند!!
در واقع، آنها چون خود را ذلیل می یابند، عزتمنــــدانِ منتظر را به استهزا میگیرند.
دانشگاه تگزاس آمریکا (texas)
– شلوار تنگ و چسب، ممنوع
– پوشیدن لباس بدن نما، ممنوع
– استفاده از زیور آلات مثل ناخن مصنوعی، ممنوع
دانشگاه آکسفورد (Oxford)
– لباس های پشت باز یا بدون آستین، ممنوع
– لباس های تنگ و کوتاه (بالاتر از زانو) ممنوع
حرف از کارای خوب و بد بود که
مُفَضّل از ته دل آهی کشید…
– حیف… حیف که عمل ما ضعیفه!
آموزش مفاهیم نماز و روزه در قالب سئوالات به کودکان