شــهـ‌وتِ شنیدن!!

خیلی از ماها «شهوت شنیدن» داریم و دلمون میخاد موعظه های ناب بشنویم، دلیلش هم مشخصه؛ واسه کیف کردن و لذت بردن خودمونه!
ای کاش همین اندازه که شهوت شنیدن داریم «شهوتِ عمل کردن» هم داشتیم؛ اونوقت اعمال و رفتارمون خیلی تغییر می کرد…

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ساختگی ﺳﺖ…

ﺳﺆﺍﻝ :
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﻌﺘﺒﺮ بین اهل سنت ﺩﺍﺭﯾﻢ که پیامبر ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺍﮔﺮ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻘﺪﻡ ﺷﻮﺩ. **
آیا صحت داره؟! (اگر اینطور باشه خلافت حضرت علی دیگه مطرح نخواهد شد)

در قیامت هر کسی را با امام خود فرا میخوانند.

سئوال؟ آیا اونایی که سیدعلی خامنه ای رو امام میگویند، معتقدند که ما ۱۳ امام داریم؟ امتحان کنید و ازشون بپرسید که «چند امام داریم؟» همه میگن دوازده تا. اما استفاده از لفظ امام برای «غیر معصوم» هم در قرآن اومده: [یوم ندعوا کل اناس بإمامهم…] در قیامت هر کسی را با امام خود فرا میخوانند. (إسرا/۷۱)
در [ امالی صدوق/ص۱۵۳ ] اومده که در مسیر کربلا کسی اومد درباره ی این آیه از امام حسین علیه السلام پرسید، حضرت فرمودند: امامی هست که مردم رو به هدایت دعوت میکنه و امامی هست که مردم رو به ضلالت دعوت میکنه…

اگر بعد از دنيا خبری نبود ما که اين قدر مراقب اعمالمون بوديم چی میشه؟

جوانی خدمت پيامبر آمد و گفت «من اهل يقين شده ام و بهشت و جهنم رو باور دارم» پيامبر فرمودند: نشونه يقين تو چيه؟ جوان گفت: «من اهل بهشت و جهنم رو می بينم» بعدش از پيامبر خواست براش دعا کنن به شهادت برسه که عاقبت در يکی از جنگ ها هم به شهادت رسید.

تغییر عقیده ی سرسخت ترین ملحد جهان

« از آنجایی که اشخاصی، تحت تاثیر افکار من به گمراهی افتاده اند، بدین وسیله می خواهم زیــان عظیمی که ممکن است به آنها زده باشم را جبران کنم… »
– فلو –

تاثیر ماهواره در ترویج فساد بخصوص در میان جوانان …

امکان نداره توخونه ای “ماهواره” باشه و جوان مجرد هم با اون غریــزهٔ شهـوتـــ باشه و هیــچ تاثیــری نپذیره! این حرف مثل اینه که بَــرّه رو پیش گرگـــ گرسنـه رها کنی، اون وقت بگی که « این گرگـــ ، درّنده نیست!! »

میتونم باهتون راحت صحبت کنم؟!!

در یکی از روزهایی که محل کارم بودم، خانم محترمی با چادر اما بسیار پریشون وارد شد و گفت: رئیس اینجا شمایید؟ گفتم رئیس که نه! خدمتگذارم، بفرمائید.گفت: میتونم باهتون راحت تر صحبت کنم؟ گفتم بفرمایید

وقت نهار، مادرم گفت: «پدرت رو برا نهار صدا بزن»

خونه مون دو طبقه بود، طبقه بالا جایی داشت واسه مطالعه، بیشتر اوقات بابام اونجا مطالعه میکرد. رفتم بالا تا صداشون بزنم دیدم در حال مطالعه خوابشون برده…

ترسیدم بیدارش کنم! گفتم شاید ناراحت بشه!