شهیدهاشمی نژاد میگفت:
یک دانشجوی آلمانی، به علت اینکه «منظرهٔ قمه زنی رو در تلویزیون دیده بود» و دشمنان اسلام بهش گفته بودن: «قمه زنی، یکی از دستورات اسلامه که یه مسلمان واقعی باید انجام بده!!» به همین دلیل، تا مدتها حاضر نبود مسلمان بشه و اسلام رو بپذیره…! ۱
مثل او زیادند… بهانه ای شو… حسینی بشوند… قمه ات را غلاف کن، لطفا !
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍش ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺑﻨﻈﺮتون چه چیزی ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭو ﺯﯾﺒﺎ میکنه؟ (ﻫﺮ کدوم ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ)
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: چشمای ﺩﺭﺷﺖ / یکی ﮔﻔﺖ: ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ / یکی ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺖ سفید!
او حاضر است ولی ظاهر نیست!
ما ظاهریم اما حاضر نیستیم!
او منتظر حضور ماست و ما منتظر ظهور اوییم!
خدا کند که ما حاضر شویم تا او ظاهر شود…
“خون” ماده ای کاملا آماده ست برای پرورش انواع میکروبها ⇜ تمام میکروب ها که وارد بدن میشن به خون حمله میکنن و اونجا رو مرکز فعالیت خودشون قرار میدن❢ به همین دلیل «گلبول های سفید» که سربازان کشور تن انسان به حساب میان، دائما در منطقه خون، پاسداری میکنند تا میکروب ها به این سنگر حساس [که به تمام مناطق بدن ارتباط داره] راه پیدا نکنند.
احساس شما بعد از نماز چیــه؟
مردى از اهل قم، مردم را بحق می خواند و با گروهى چون پارههاى آهن بپاخيزند كه بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توكل دارند و سرانجام از آن ِ پرهيزكاران است.
امام صادق(علیه السلام) در جواب سئوال هشام فرمودند: «به راستی خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله آن بین تهیدستان و ثروتمندان برابری ایجاد کند و ثروتمندان که هرگز درد گرسنگی و فقر را احساس نکرده اند، هرگاه [خوردنی و آشامیدنی] را اراده نموده اند برایشان میسّر بوده. پس خداوند روزه را واجب نمود تا سرمایه داران مسلمان، گرسنگی و درد فقیران را لمس نمایند تا برابر آنان شفقّت ورزند و ترحّم کنند.»
ابوبصير [يکی از ياران امام صادق علیه السلام] به خانمی قرآن ياد ميداد، یکبار در بین تدریس با اين خانم شوخی کرد! وقتی خدمت امام رسيد امام فرمود: «هر کسی در خلوت، مرتکب گناهی بشه، خدا برای او ارزشی قائل نيست!» ابوبصير خجالت کشيد، توبه کرد…
قرار بود تالاری بگیریم و جشن با شکوهی و شما تشریف بیاورید.
عروس و داماد توافق کردیم که پول تشریفات را به یک دختر و پسر دیگر بدهیم
تا آنها هم مثل ما وارد زندگی مشترک بشوند…
ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ِ ﻧﺎﯾﻠﻮنی ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
به حضرت موسی وحی شد
به بنی اسرائیل بگو بهترین شخص رو انتخاب کنند. آنها ۱۰۰ نفر معرفی کردند!
وحی اومد: از این ۱۰۰ نفر، بهترین رو انتخاب کنند. آنها ۱۰ نفر معرفی کردند!
وحی اومد: از این ۱۰ نفر، ۳ نفر رو انتخاب کنند. ۳ نفر معرفی کردند.
امام خمینی(ره) سئوالی مطرح میکنن و میفرمایند: هر کس منصفانه به این سئوال جواب بدهد، موضوع مهم و تکان دهنده ای خواهد بود!
اما ۵۰شبِ پیش، ماشین زد به دخترم، ۹سالشه، خون ریزی مغزی کرد! دکترا گفتند ضربه شدید بوده، خیلی بتونیم نگهش داریم نهایتا ۳ روزه! به دکتر گفتم از هر جای دنیا میخای دکتر بیاری بیار، پولش با من. گفت: چرا متوجه نیستی؟! ضربه به مغز شدید بوده، اصلا نمیشه کاریش کرد! شروع کردم به دَری بری گفتن که شماها فقط اسمتون دکتره! هیچ کاری بلد نیستید…
گفتم: انسانها با چه گناهی اسیر تو میشن؟!
گفت: با سه گناه؛ وقتی از خودش خوشش بیاد، وقتی احساس کنه اعمال خوب زیادی داره، وقتی گناهشو کوچیک بشماره!
نمی توانید پنهان کنید شهادتی را که
گوشها
چشمها
وپوستهایتان
میدهند…
? فصلت/۲۲